[ad_1]
خبرگزاري آريا - دبيرکل حزب موتلفه اسلامي با بيان اينکه در حزب موتلفه درباره حمايت از ابراهيم رييسي اختلاف نظر وجود داشت گفت: تصميم نهايي موتلفه انصراف از نامزد خود و حمايت از رييسي بود که البته ميرسليم تصميم موتلفه را نپذيرفت.
محمدنبي حبيبي در گفت و گو با ايسنا، به برگزاري جلسهاي حساس در موتلفه در چهارشنبه شب پيش از انتخابات ميپردازد. شبي که او، بادامچيان و توکليبينا تصميم ميگيرند که ديگر موتلفه از ميرسليم حمايت نکرده و حامي رييسي شود. آنطور که حبيبي ميگويد از همان ابتدا در موتلفه درباره حمايت از رييسي اختلاف نظر وجود داشت و در نهايت شوراي مرکزي موتلفه نتوانست به تصميم مشخصي در اين باره برسد. بعد از مناظره سوم انتخاباتي، تصميم اصولگرايان حمايت از رييسي بود و بنابراين پيشنهاد کنارهگيري به قاليباف و ميرسليم داده شد که قاليباف برخلاف نظر شخصي خود کنارهگيري کرد.
وقتي مذاکرات در موتلفه در طي روزهاي شنبه تا چهارشنبه پيش از انتخابات براي کنارهگري ميرسليم به نتيجه نميرسد، حبيبي، بادامچيان و توکليبينا، شب پنجشنبه بدون حضور اعضاي شوراي مرکزي موتلفه جلسهاي تشکيل داده و اعلام ميکنند که اين حزب از رييسي حمايت ميکند که البته ميرسليم اين تصميم را نميپذيرد و مذاکرات براي راضي کردن او براي کنارهگيري به نتيجه نميرسد.
متن کامل مصاحبه ايسنا با محمدنبي حبيبي درباره چگونگي مديريت تصميمات انتخاباتي موتلفه، نحوه تعامل اين حزب با جبهه مردمي نيروهاي انقلاب و دليل کنارهگيري نکردن ميرسليم از انتخابات رياستجمهوري به شرح زير است:
حزب موتلفه از جمله احزاب اصولگرايي بود که خيلي زود فعاليت انتخاباتي خود را در سال 95 آغاز و مصطفي ميرسليم را به عنوان نامزد خود معرفي کرد. جبهه مردمي نيروهاي انقلاب هم ادعاي جمع کردن اصولگرايان زير يک چتر را داشت. چرا موتلفه از جمنا فاصله گرفت و به آن نپيوست؟
ما در موتلفه فعاليتهاي انتخاباتي را از اوايل سال 95 شروع کرديم و در نهايت هم به اين نتيجه رسيديم که بايد براي انتخابات رياست جمهوري برخلاف دورههاي قبلي، نامزد داشته باشيم. ما در دورههاي گذشته چنين اقدامي نکرده بوديم و در واقع تصميم ما يک تصميم استثنايي در طول عمر موتلفه بود. تصميم ديگر ما اين بود که چون هم احتمال ائتلاف اصولگرايان وجود دارد و هم احتمال عدم ائتلاف بنابراين ما براي هر دو حالت برنامه داشته باشيم و در هر صورت به تکليف شرعي خود عمل کنيم.
در آن مقطع اصولا مراوده چنداني ميان اصولگرايان براي انتخابات رياست جمهوري برقرار نشده بود. ما تا اوايل آذر سال 95 براساس نظرسنجيهاي داخل حزب، به يک نامزد نهايي رسيديم. در واقع تصميم ما نه از بالا به پايين بلکه براساس نظرخواهي از بدنه موتلفه و نهايتا تصميم شوراي مرکزي حزب بود. من از همان ابتداي سال اعلام کرده بودم که نامزد حزب نميشوم. نهايتا در هفته اول آذر، سيد مصطفي ميرسليم به عنوان نامزد حزب موتلفه انتخاب شد و در اجلاس کشوري موتلفه در مشهد در هفته اول دي، نامزدي ميرسليم را براي انتخابات رياستجمهوري رسما اعلام کرديم.
اين در حالي بود که روزهاي قبل از برگزاري اجلاس سراسري موتلفه در مشهد، جمنا شکل گرفت. البته از چند ماه قبل از من هم در مذاکرات خصوصي براي تشکيل جمنا دعوت شد، اما به من گفتند که شما را به عنوان شخص خودتان دعوت کردهايم نه به عنوان حزب موتلفه. من همان جا گفتم بدون اينکه اذني از موتلفه داشته باشم نميتوانم در اين جلسات شرکت کنم و اگر مصوباتي در اين جلسهها شکل بگيرد، ملزم هستم آنها را در شوراي مرکزي موتلفه مطرح کنم و نظر شوراي مرکزي را به شما اعلام کنم. اگر شما مايل نيستيد من به عنوان حزب موتلفه در اين جلسه باشم، از جلسه بعدي نميآيم.
البته با مذاکراتي که انجام شد و با تلاشهاي شخص آيت الله موحدي کرماني، آنها اعلام کردند که من را به عنوان حزب موتلفه دعوت ميکنند و من هم در اين جلسات شرکت کرده و ابتدا نامزد و در نهايت عضو شوراي مرکزي جمنا شدم اما باز هم در جلسات رسمي اعلام کردم که من به عنوان دبيرکل حزب موتلفه در اين جلسات شرکت ميکنم و به تصميمات انتخاباتي جمنا احترام گذاشته ولي بعد از تاييد شوراي مرکزي موتلفه، خود را شريک اين تصميمات ميدانم. آنها هم گفتند فعلا در جلسات شرکت کنيد و راي خود را بدهيد. بالاخره اين مسائل مبهم ماند و من هم بر شرط خود تاکيد داشتم.
اعضاي جمنا بعد از مدتي از ميرسليم دعوت کردند و خواستند از او تعهدنامهاي بگيرند. جمنا قصد داشت اين تعهدنامه را از همه نامزدهاي انتخابات بگيرد. ميرسليم هم به جمنا گفته بود که من نامزد حزب موتلفه هستم و به تعهدات شما احترام گذاشته ولي در صورتي آنها را امضا ميکنم که حزب موتلفه آن تعهدنامهها را تاييد کرده باشد. البته حزب هم به ميرسليم اجازه امضاي تعهدنامه را نداد.
جمنا از ميرسليم دعوت کرد تا از او تعهدنامهاي بگيرد. ميرسليم گفت در صورتي تعهدنامه را امضا ميکنم که موتلفه آن را تاييد کند. موتلفه هم به ميرسليم اجازه امضاي تعهدنامه را ندادالبته موتلفه در همان اجلاس مشهد چارچوبي را به عنوان سياست رابطه خود با جمنا اعلام کرد از جمله آنکه از آمدن اين ظرفيت جديد استقبال کرده و اجازه بيان هيچ مخالفتي با جمنا را به اعضاي خود نميدهد. در آن مقطع نظر ما اين بود که اصولگرايان با يک نامزد به انتخابات بيايند و ما هم نامزد خود را داشته باشيم تا اواخر تبليغات انتخابات و سپس به تکليف شرعي خود عمل کنيم.
چرا جمنا از همان ابتداي فعاليت خود با موتلفه زاويه داشت؟
جمنا مخالفتي با حزب موتلفه نداشت. آنها گفتند جمنا جمع حزبي نيست و دايره آن به قدري وسيع است که همه جريان اصولگرايي را در بر ميگيرد. آنها مخالفتي با موتلفه نداشتند و گفتند هيچ کس قرار نيست در اين جمع با شخصيت حزبي حضور يابد. مثلا شخصيتهاي ايثارگران و رهپويان در جمنا بودند ولي تشکل ايثارگران و رهپويان دعوت نشده بود.
در درون حزب موتلفه چه ديدگاهي نسبت به جمنا وجود داشت؟گويا نسبت به جمنا در موتلفه اختلاف ديدگاه وجود داشت.
اين اختلاف در موتلفه راجع به پيوستن به جمنا وجود داشت. برخي ميگفتند نيت جمنا خير است و موتلفه در جمنا ادغام شود. نظر ديگر اين بود که رابطه با جمنا حفظ شود اما شروطي در نظر گرفته شود و ديدگاه سوم هم اين بود که کاري به فعاليت جمنا نداشته باشيم. هيچوقت در موتلفه درباره چگونگي تعامل با جمنا به اتفاق نظر کامل و متفق نرسيديم.هيچ وقت در موتلفه درباره چگونگي تعامل با جمنا به اتفاق نظر کامل و متفق نرسيديم
تصميم نهايي موتلفه درباره نحوه تعامل با جمنا چه بود؟
اين تصميم گرفته شد که تعهداتي که جمنا ميخواهد را در شوراي مرکزي حزب مطرح ميکنيم و اگر شوراي مرکزي به آنها راي داد،آن تعهدات را ميپذيريم در غير اين صورت آن را نميپذيريم.
جمنا چه تعهداتي از موتلفه ميخواست؟
مهمترين تعهد اين بود که اگر جمنا در تصميمگيريهاي خود به يک نامزد براي انتخابات رياستجمهوري رسيد، بقيه نامزدها بي چون و چرا کنار بروند و همه موظف باشند از آن نامزد حمايت کنند. اکثريت شوراي مرکزي موتلفه اين تعهد را نپذيرفتند.
اختلاف موتلفه با جمنا بخاطر اين بود که اعضاي جمعيت ايثارگران دست بالا را در جمنا داشتند؟
نه چنين موضوعي مطرح نبود. قبل از تشکيل جمنا ما تصميم گرفتيم نامزد واحدي داشته باشيم و نميدانستيم ائتلافي انجام مي شود يا نه. بعد از اينکه جمنا تشکيل شد، ما گفتيم مخالفتي با تصميمات جمنا نداريم اما در صورتي آنها را ميپذيريم که شوراي مرکزي موتلفه آن را تاييد کند. ما در اصول اختلافي با جمنا نداشتيم.
در آن مقطع اين ديدگاه مطرح شد که موتلفه دنبال پدرخواندگي جريان اصولگرايي است و چون نقش محوري در جمنا ندارد، با اين تشکل همکاري لازم را ندارد. اين ديدگاه چقدر به واقعيت نزديک بود؟
نه چنين نيتي در موتلفه تا به حال وجود نداشته و الان هم ندارد که خود را پدرخوانده بقيه بدانيم. ما براي انتخابات 94 بيش از 50 جلسه با پايدراي و ايثارگران داشتيم که در هيچ جلسه موضع پدرخواندگي نگرفتيم. در اين جلسات همه نظرات خود را آزادانه مطرح ميکردند. تکرار ميکنم ما مدعي پدرخواندگي جريان اصولگرا نيستيم.
چنين نيتي در موتلفه تا به حال وجود نداشته و الان هم ندارد که خود را پدرخوانده بقيه بدانيم. تکرار ميکنم موتلفه مدعي پدرخواندگي جريان اصولگرايي نيستدر روزهاي پاياني انتخابات، موتلفه به تدريج به جمنا نزديک شد و در نهايت از ابراهيم رييسي حمايت کرد. چرا موتلفه از حمايت از نامزد حزبي خود که ميرسليم بود دست برداشت؟
تا قبل از پايان مناظره سوم، موتلفه، جمنا، تشکيلات روحانيت و ساير تشکل هاي اصولگرايي به اين نتيجه رسيدند حالا که سه نامزد اصولگرا يعني ميرسليم، قاليباف و رئيسي در انتخابات حضور دارند، هر سه در صحنه بمانند تا سبد راي اصولگرايان در يک جا متمرکز شده و رقيب نتواند در دور اول راي کافي را بياورد و انتخابات به مرحله دوم برود. در جريان اصولگرايي نشنيدم کسي بگويد ما در مرحله اول صد در صد پيروزيم. قرار شد ما از سبد راي خود حفاظت کنيم تا حتي يک راي ما به سمت رقيب نرود. لازمه آن هم اين بود که هر سه نامزد در صحنه بمانند.
اما پس از مناظره سوم براساس نظرسنجي ها، آراي روحاني از زير 50 درصد به بالاي 50 درصد رسيد و به همين دليل هم نظر ما در روز شنبه پس از مناظره سوم تغيير کرد. در روز شنبه بحثهاي مفصلي انجام شد و در نهايت اين نظر غالب شد که برخلاف دو روز پيش بهتر است اکنون با يک نامزد به ميدان بياييم که البته اين حرف هم منطقي بود. جمعي انتخاب شدند تا با قاليباف صحبت کنند که انصراف دهد البته قاليباف خودش موافق کنارهگيري نبود اما گفت به نظر جمع احترام ميگذارم و برخلاف نظر خودم و براي تبعيت از جمع کنارهگيري ميکنم.
به ما هم در موتلفه گفته شد که ميرسليم کنار برود. ما اين تصميم را در موتلفه مطرح کرديم اما اکثريت شوراي مرکزي موافق کنار رفتن ميرسيلم نبودند. خود ميرسليم هم موافق کنارهگيري نبود بنابراين در شوراي مرکزي موتلفه نظرات به دو دسته موافق کنارهگيري ميرسليم و مخالف اين کنارهگيري تقسيم شد و اين دو نظر در مقابل هم قرار گرفتند. از روز يکشنبه تا چهارشنبه قبل از انتخابات ما چند جلسه در شوراي مرکزي برگزار کرديم و ملاقاتهاي متعددي هم با اشخاص مختلف داشتيم تا به تصميم نهايي برسيم. روز چهارشنبه قبل انتخابات جلسهاي سه نفره در حزب با حضور من به عنوان دبيرکل، آقاي بادامچيان رئيس شوراي مرکزي و توکلي بينا به عنوان رئيس هيات نظارت موتلفه برگزار شد. بحثهاي ما هم تا نيمه شب ادامه يافت و ما بايد تا قبل از ساعت 8 صبح پنجشنبه نظر نهايي حزب را اعلام ميکرديم زيرا بعد از آن تبليغات ممنوع بود.
ما سه نفر به تصميم ويژهاي رسيديم. سابقه موتلفه نشان ميداد اگر ما سنگ زيربناي وحدت اصولگرا نبوديم اما اجازه هم ندادهايم که اختلافي در ميان اصولگرايان ايجاد شود. تصميم کلي اصولگرايان و همچنين جامعتين حمايت از ابراهيم رئيسي بود. موتلفه در معرض اين امتحان قرار گرفته بود که يا نظر جمع را ناديده بگيرد يا آن را بپذيرد. در نهايت تصميم ما اين شد که از نامزدي رئيسي حمايت کنيم. ما در بيانيه اي همان شب اعلام کرديم که موتلفه از نامزد خود صرف نظر کرده و از رئيسي حمايت ميکند، اما يک ساعت بعد ميرسليم بيانيهاي داد که اين تصميم را قبول ندارد.
ما مذاکرات مفصلي روز پنجشنبه قبل از انتخابات با ميرسليم انجام داديم اما او گفت که وظيفه شرعي من اين است که بمانم و پيشنهاد کنارهگيري ما را نپذيرفت.مذاکرات مفصلي در روز پنجشنبه با ميرسليم انجام داديم اما او گفت وظيفه شرعي من است که بمانم و پيشنهاد کنارهگيري ما را نپذيرفت. در شوراي مرکزي هم عدهاي مخالف و عدهاي موافق تصميم ما بودند.
آيا اين ضعف موتلفه نبود که در شوراي مرکزي به تصميم نهايي نرسيد و در نهايت شما سه نفر براي حزب تصميم گرفتيد؟
زماني که ما چهارشنبه شب جلسه را برگزار کرديم اصلا فرصتي براي تشکيل جلسه شوراي مرکزي نداشتيم و جلسه ما تا ساعت 12 شب طول کشيد و براي اعلام حمايت از آقاي رئيسي فقط تا ساعت 8 صبح پنجشنبه وقت داشتيم، در واقع ما يک تصميم مديريتي گرفتيم. ما براي تعيين نامزد از بدنه خود نظرخواهي کرده بوديم. خبر هم داشتيم که اکثريت دبيران استانهاي ما با تصميم نهايي ما موافق هستند، اما در شوراي مرکزي در اين باره اختلاف وجود داشت. راه منطقي اين بود که جلسه شوراي مرکزي را تشکيل دهيم ولي امکان جمع کردن اکثريت اعضاي شوراي مرکزي در شب پنجشنبه قبل ازروز انتخابات نداشتيم.
حضور ميرسليم در تجمع طرفداران رييسي در مشهد، تصميم حزب بود يا خود ميرسليم؟
نظر شوراي مرکزي اين بود که خوب است ميرسليم در مشهد کنار رئيسي باشد. در مشهد ميرسليم مذاکراتي با رئيسي داشته بود و عصر آن روز به ما گفت که رئيسي مخالفتي با ماندن او ندارد اما ساعتهاي آخر شب آن روز، رئيسي از طريقي به ما اعلام کرد که با رفتن ميرسليم موافق است. در واقع ما اين دو نظر مخالف را در پيش خود داشتيم.
به هر حال نامزد جمنا هم در انتخابات راي کافي نياورد و رقيب آنها پيروز شد. آيا با اين شرايط قرار است جمنا پس از انتخابات به حيات سياسي خود ادامه دهد؟
ما از اين که ظرفيتي به ظرفيت اصولگرايي اضافه شده استقبال مي کنيم اما اينکه جمنا ادامه يابد يا نه به تصميم خود اعضاي آن بستگي دارد. اکنون جلسات جمنا تشکيل ميشود و از ما هم دعوت ميکنند و ما هم در اين جلسات شرکت مي کنيم. در حال حاضر جمنا در حال ارزيابي نقاط ضعف و قدرت خود است و چون اين آسيب شناسي هنوز ادامه دارد، اظهار نظر ما درباره جمنا بعد از تصميم خود اعضاي آن خواهد بود. هنوز از تصميم نهايي آنها اطلاعي نداريم.
مهمترين ضعف جمنا و موتلفه در انتخابات گذشته چه بود؟
جمنا گفت که ما تشکلهاي حزبي را قبول نداريم و اين نظر براي ما که حزبي فکر ميکنيم يک اشکال بود. تلاش جمنا براي هماهنگ کردن اصولگرايان ارزشمند بود، اما جمنا ميتوانست دايره وسيعتري داشته باشد. اميدواريم جمنا اگر قرار است فعاليت خود را ادامه دهد، نقاط ضعف خود را برطرف و نقاط قوت خود را تقويت کند. هر وقت جمنا رويکرد و راهبرد خود را براي انتخابات 98 اعلام کرد ما در موتلفه سياست خود نسبت به جمنا را اعلام ميکنيم. اصولا اين قبيل امور مهم در شوراي مرکزي مطرح و اعلام نظر ميگردد.
موتلفه مثل هميشه نقاط ضعف و قوتي داشته است. ما براي اولين بار در تاريخ موتلفه، نامزد مشخصي معرفي کرديم و از داخل موتلفه هم به اين نظر رسيديم. تاييد نامزد موتلفه از سوي شوراي نگهبان امتيازي براي ما بود. نامزد ما هزار و 600 دقيقه مواضع موتلفه را در تبليغات انتخاباتي بيان کرد و همچنين بدون هيچ هراسي در هر دانشگاهي که دعوت ميشد حتي دانشگاهي که جو آن عليه اصولگرايان بود، حضور مي يافت. در مجموع نقاط مثبت عملکرد موتلفه از نقاط منفي آن بيشتر بود.
آيا شما ميزان راي موتلفه در انتخابات رياستجمهوري را مبنايي براي ارزيابي از جايگاه اين حزب در جامعه مي دانيد؟
ما به عنوان حزب موتلفه از نامزدي خود اعلام انصراف کرده و از نامزد ديگري پشتيباني کرديم بنابراين راي ميرسليم که خودش مايل بود بماند، نمي تواند معياري براي مقبوليت يا عدم مقبوليت مجموعه موتلفه باشد.
اصولگرايان در انتخابات چند سال گذشته شايد به دليل اينکه به اجماع نرسيدند شکستهايي متحمل شدهاند. چرا اين اجماع در جريان اصولگرايي حاصل نميشود؟
من معتقدم اصولگرايان در دوره اخير انتخابات توانستند با اجماع بيشتري عمل کنند. براي اثبات اين موضوع ميتوان ميزان راي اصولگرايان در سال 76 را با 96 مقايسه کرد. در سال 76 اصولگرايان تقريبا همه متفق بودند و در مجموع 26 درصد آراء را کسب کردند ولي در انتخابات سال 96، با وجود همه مشکلات در جريان اصولگرايي، سبد اصولگرايان به 42 درصد رسيد. البته معمولا هر کس يک دوره رئيس جمهور ميشود در دوره هم پيروز است اما اينکه آراي اصولگرايان از 26 درصد به 42 درصد رسيده است، امتيازي براي آنها محسوب ميشود.
ولي اصولگرايان در انتخابات مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي اسلامي شهر و روستا در تهران کاملا شکست خوردند و حداقل بيش از صد کرسي را در مجلس از دست دادند. در دو دوره انتخابات رياستجمهوري هم نامزد آنها شکست خورده است.
ما به راي مردم احترام ميگذاريم و هيچ وقت کل انتخابات را زير سوال نبرده و در موضع تقابل قرار نگرفتهايم و به تعبير رهبر انقلاب نجابت به خرج داديم. مردم وقتي پاي صندوق آمدند نقاط ضعفي از ما سراغ داشتند و به همين دليل به ما راي ندادند، البته من معتقدم پيروزي رقيب و شکست خود را نبايد فاجعه تلقي کنيم. ما در انتخابات 76 هم افت فراوان داشتيم اما در انتخابات شوراي شهر دوم در تهران موفق شديم. به هر حال اقبال راي دهندگان در دو انتخابات اخير به رقيب بيش از اقبال به ما بوده است.
مردم نقاط ضعفي از ما سراغ داشتند و به همين دليل به اصولگرايان راي ندادند البته پيروزي رقيب و شکست خود را نبايد فاجعه تلقي کنيم. ما در انتخابات 76 هم افت فراوان داشتيم اما در انتخابات شوراي شهر دوم در تهران موفق شديم
من رقابت با اصلاح طلباني که داخل نظام هستند يعني ولايت فقيه، ولي فقيه و قانون اساسي را قبول دارند را در انتخابات نه جايز بلکه مفيد ميدانم. اصول چنين اصلاح طلبي با ما مشترک است و فقط روشهاي اداره کشور با ما فرق ميکند. البته ما درباره اينکه در تبليغات انتخابات چه گذشت، حرف داريم. در اين تبليغات انتخابات، اصولگرايان متهم شدند که جنگ طلب بوده و اگر پيروز شوند زمينه جنگ جديدي را فراهم مي کنند. اين دروغ بزرگ بالاخره مورد باور برخي از راي دهندگان قرار گرفت اما خوشخيالان معتقد به ارتباط با آمريکا بايد به اين پرسش پاسخ دهند که حمله داعش به مجلس و مرقد حضرت امام(ره) چرا پس از پيروزي رقيب اصولگرايان صورت گرفت و چرا بدعهديهاي آمريکا تشديد شد؟
طرف مقابل هم مدعي شد اگر روحاني راي بياورد، همجنسگرايي را در مدارس آموزش مي دهد.
البته اگر کسي روحاني را موافق همجنسگرايي بداند يک اتهام بزرگ به ايشان وارد کرده است ولي آقاي روحاني با سند 2030 مخالفتي نداشت و دولت ايشان کليت آن را پذيرفته بود.
ولي دولت در انتخابات متهم شد که قصد تبليغ همجنسگرايي را دارد به همين دليل هم رييسجمهور از اين ادعاها به شدت گلايهمند شده بود. البته مسائلي که موجب ايجاد گلايه براي رييسجمهور و همچنين شما شده است شايد جزيي از اقتضائات تبليغات انتخابات باشد.
در تبليغات اينگونه القا شد که اصولگرايان موجودات خطرناکي هستند که چون براساس عقل و منطق تصميم نميگيرند، موجب ايجاد جنگ ميشوند در حالي که پس از پيروزي روحاني در انتخابات، داعش به ايران حمله کردبه هر حال در تبليغات اينگونه القا شد که اصولگرايان موجودات خطرناکي هستند که چون براساس عقل و منطق تصميم نميگيرند موجب ايجاد جنگ ميشوند، در حالي که پس از پيروزي روحاني داعش به ايران حمله کرد و ترامپ هم آن مواضع احمقانه را بيان کرد. در واقع دشمنان چنين اعتقادي که رقباي اصولگرايان داشتند را ندارد. در واقع ادعاها عليه ما و ادعاها له رئيس جمهور تحقق نيافت. من رقابت سالم را واجب ميدانم و توصيه به اصولگرايان و اصلاح طلبان ميکنم که اخلاق انتخاباتي را رعايت کنند. در سال 76 هم گفتند اگر اصولگرايان پيروز شوند در خيابانها بين زن و مرد ديوار ميکشند.حالا اصلاحطلبان بايد جواب دهند که ديوار کشيدن در تمام پيادهروهاي تهران عملي است يا نه؟
البته برخي اصولگرايان ابايي از اين ندارند که کره شمالي با موشکهايش را مدينه فاضله خود معرفي کنند و اين را بارها گفته اند.
سلايق تشکلهاي اصولگرايي با هم فرق ميکنند اما حرفهاي روحاني در مورد کل جريان اصولگرايي بود. اين ايراد به روحاني وارد است که کل جريان اصولگرايي را متهم به جنگ طلبي کرد. ممکن است در جريان اصولگرايي افرادي هم باشند که آنطور که روحاني ميگفت، عمل کنند اما جريان کلي اصولگرايي جنگ طلب نبوده و صلحطلب است.
کشورهايي مثل ما بايد بر روي اقتدار خود حساب ويژهاي باز کنند. اولين مولفه اقتدار، پشتيباني مردم است اما اگر توان نظامي وجود نداشته باشيم، دشمن ميتواند عليه ما اقدام کند. اگر کره شمالي اقتدار نظامي نداشت، آمريکا همين سياست فعلي را ادامه ميداد يا بدتر از کاري که با افغانستان و عراق کرد، با آنها ميکرد. من در موضع پشتيباني از داشتن بمب هستهاي نيستم اما آمريکا ثابت کرده جز زبان زور هيچ زباني را نميشناسد. علت اينکه آمريکا عليه ما اقدام نظامي نکرده اين است که مي داند امنيت خودش در معرض خطر قرار ميگيرد. رهبر معظم انقلاب چندين سال پيش در پاسخ به تهديدات نظامي آمريکا فرمودند که «آمريکا ميتواند حماقت شروع حمله نظامي به ما را مرتکب شود ولي خاتمه دادن آن دست آمريکا نيست. در آن صورت ما هرجا که منافع آمريکا در آنجا باشد را ميدان جنگ تلقي خواهيم کرد.» کاري که تاکنون آمريکا عليه ما نکرده به اين دليل بوده که نتوانسته است نه اينکه نخواسته باشد.
رييسجمهور و وزير امور خارجه هم در نيويورک بارها اعلام کردند براي توسعه توان دفاعي خود از کسي اجازه نميگيريم و محدوديتي نميپذيريم.
مواضع اخير رئيس جمهور و وزير خارجه را کاملا تاييد ميکنم. آنها حرف ملت را زدند. ما براي افزايش توان دفاعي خود از هيچ کس اجازه نميگيريم.
موتلفه اعلام کرده است که برنامههاي خود براي انتخابات 98 را آغاز کرده است. تاکنون چه اقداماتي انجام شده است؟
ما مباحث مربوط به انتخابات پيش رو را در داخل موتلفه آغاز کرديم. معمولا موتلفه دو سال قبل هر انتخابات، بحثهاي خود را شروع ميکند. اين بار هم همين گونه است ولي ما هنوز به هيچ تصميم مشخص قابل بياني نرسيدهايم.
اخيرا عکسي از علي لاريجاني در کنار سيد محمد خاتمي در حسينيه جماران منتشر شده است. آيا شما از اين عکس تحليل انتخاباتي داريد؟
من هيچ تحليلي راجع به انتخابات چهار سال بعد ندارم و لازم هم نيست درباره هر عکسي که منتشر ميشود، موضعگيري کنم. شخص بنده در اين زمينه هيچ اظهار نظري نميکنم.
قاليباف بعد از انتخابات نامهاي خطاب به جوانان اصولگرا نوشت و بر نواصولگرايي تاکيد کرد. واکنش شما به اين نام و اين ديدگاه قاليباف چيست؟
نظر کلي من درباره جوانان و افراد مسن تشکلها اين است که اين نسلها نبايد در مقابل هم قرار بگيرند. من معتقدم نسل اول، دوم و سوم انقلاب نبايد اختلاف مبنايي داشته باشند. در تشکل ها هر نسلي بايد جاي خود قرار بگيرد. من با جوانگرايي فريبکارانه که برخي دولتها آن را تبليغ ميکنند، مخالفم که فقط به يک جوان بدون تجربه کافي مسئوليتي بدهند. اين هم به جوانگرايي لطمه ميزند و هم به جوانان، اما جوانگرايي به آن معنا که زمينه براي رشد جوانها فراهم شود، موافقم. مثلا قائم مقام من در حزب 38 سال دارد و من 72 سال. قائم مقام من 25 سال در موتلفه آموزش لازم را ديده است. اينکه بدون طي مراحل مختلف جواني را سر کار بگذاريم، اشتباه است. فقط در نظر گرفتن ملاک سن کم براي مسئوليت دادن اشتباه است. مدير مسئول نشريه حزب ما سنش از نصف سن من کمتر است ولي او از 12 سالگي در داخل حزب موتلفه آموزشهاي لازم را ديده است و اکنون مسئول هفته نامه ارگان حزب 54 ساله موتلفه است و ما از اين انتخاب بسيار راضي هستيم. من از شش سال پيش اعلام کردهام تمايلي ندارم دبيرکل حزب موتلفه بمانم اما شوراي مرکزي همچنان به من راي دادهاند البته در حزب ما براي دبيرکل نشدن رقابت است ولي براي دبيرکل شدن رقابتي نيست و اين يکي از ميراثهاي استاد بزرگ ما مرحوم عسکراولادي است.
تهيه و تنظيم: محسن فرامرزي خبرنگار ايسنا
انتهاي پيام
[ad_2]
لینک منبع