دنبال کننده ها

۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

خبرگزاری آريا - برانکو باهوش و باشخصيت است

[ad_1]



 برانکو باهوش و باشخصيت است

خبرگزاري آريا - با آن که از مصاحبه اکراه داشت؛ اما پذيرفت بعد از جلسه کانون مربيان به دفتر روزنامه بيايد. حسين فرکي مربي باشخصيت، آرام و محبوب فوتبال ماست. او واژه‌هايي را تمرين مي‌کند که زياد هم براي فوتبال امروز ما محترم نيست. او احترام را مي‌پسندد و فوتبال امروز ما توهين را. او متانت را به بلوا و غوغا ترجيح مي‌دهد و سعي مي‌‌کند بسياري از مشکلات را به خدا و زمان واگذار کند.
حسين فرکي شايد سوژه جذابي براي خبرنگاران نباشد؛ اما همان‌ها که به‌دنبال تيتر مي‌گردند و مربيان جنجالي را دوست دارند، در خلوت خود براي اين مربي بزرگ احترام قائلند. با حسين فرکي درباره روزهاي حضور در تيم ملي و سال‌هاي اخير مربيگري‌اش حرف زديم ؛ سال‌هايي که پر بود از حاشيه‌هاي ريزودرشت، اما او بي صدا و خيلي راحت از کنار همه آن حاشيه‌ها گذشت... .
بلافاصله بعد از جدايي منصوريان از استقلال گفته شد نام حسين فرکي هم در ميان گزينه‌‌هاي مربيگري استقلال وجود دارد...
نه. من صحبتي با مديران استقلال نکردم. چيزي که آن روزها عنوان مي‌شد بحث رسانه‌اي يا گمانه زني بود.
دو تا تيم ليگ برتري ديگر چطور؟
نه. هيچ مذاکره مستقيمي انجام نداده‌ام. البته قبل از شروع فصل چند تا پيشنهاد دادند ولي از همه آنها هم عذرخواهي کردم.
چرا؟
چون تصميم گرفته‌ بودم استراحت کنم. نمي‌دانم تا چه زماني؛ اما فعلا تصميم من استراحت است. امسال مي‌خواهم فوتبال را بدون استرس دنبال کنم. مقطع کوتاهي بعد از جام جهاني 2006 که استراحت کردم و امسال دومين زمان آرامش من بود. 40 سال يکسره در فوتبال کار کردم، يا فوتبال بازي کرده‌ام، يا سرمربي بودم يا مربي. دو تا زانو و قلبم را جراحي کرده‌ام و در اين مدت از خانواده دور بوده‌ام و آنها اذيت شده‌اند. اين استراحت لازم بود.
الان شرايط‌تان چطور است؟ تحت مراقب هستيد؟
من هميشه تحت مراقبت هستم. خودم خيلي رعايت مي‌کنم. الان راحت‌تر هستم.
شما چند سالي کنار برانکو کار کرده‌ايد. يکي از موفق‌ترين کادرهاي مربيگري تيم ملي را داشتيد. خيلي‌‌ها مي‌گفتند يکي از دلايل موفقيت برانکو در تيم ملي حضور فردي مثل شما در کنار او بود. اين تحليل را قبول داريد؟
موفقيت حاصل يک کار جمعي است؛ اما قبل از هرچيز موفقيت فوتبال در آن زمان مديون زحمات دکتر دادکان بود که فوتبالي قابل احترام است و اعضاي فدراسيون فوتبال و تيم ملي اين را خوب مي‌دانستند. ممکن است من هم بخشي را اداره کرده باشم و زحمت کشيده باشم، اما جمع تلاش کرد. کار من در کنار کار بقيه به چشم آمد. وقتي تيم ملي راهي جام جهاني ‌شد نشان‌دهنده موفقيت جمع بود. از مردم گرفته تا خبرنگاران و مربيان و کارمندان و از همه مهم‌تر مديريت فدراسيون. ما خيلي انگيزه داشتيم و با سخت‌ترين شرايط کار کرديم. بازيکنان يکدل بودند و کادر فني هم همه در کنار هم بوديم و يکدل و عاشق کار کرديم. خدا رحمت کند آقاي محمد رنجبر را. ايشان از افتخارات فوتبال بودند که در کنار ما حضور داشتند.همايون شاهرخي زماني مدير فني بود. تيمسار نوآموز و دادکان و آقاي پهلوان در هيات رئيسه بودند. واقعا مجموعه‌اي فوتبالي در آن مقطع کار مي‌کرد. برانکو هم به عنوان سرمربي تجربه خوبي داشت. قبل از اين که من همکارش شوم، با بلاژوويچ کار کرده بود که خبره اين کار بود. من بايد يادي کنم از مهندس صفايي فراهاني که واقعا کمک بزرگي به فوتبال ما کردند. زحماتي که کشيدند بي تاثير نبود و آن برنامه‌ها را دکتر دادکان ادامه دادند. ما قهرماني بازي‌هاي آسيايي را به‌دست آورديم. افتخارات زياد آن سال‌ها نتيجه يک حرکت موفق مديريتي بود. فوتبال ما سير صعودي خوبي را در پيش گرفت و روزهاي خوبي را ديد.
اگر آن دعواهاي معروف بين رئيس سازمان تربيت بدني(محمد علي آبادي) با رئيس فدراسيون فوتبال (محمد دادکان )اتفاق نمي‌افتاد ما به دور بعد مي‌رسيديم؟
صددرصد. شک نکنيد. تيم اگر روحيه داشت، بالا مي‌رفت؛ اما اجازه ندادند.
خبر دعواها به رختکن هم منتقل مي‌شد؟
همه مي‌دانستند چه خبر است. همه خبردار بوديم. از اعضاي کادر فني تا بازيکنان. اينها باعث شد تمرکز بازيکنان به هم بخورد. من يکي از خاطرات شيرينم اين است که به جام جهاني صعود کرديم آن هم بدون استرس؛ ولي اين خاطره شيرين من و همه مردم ايران تلخ شد. در جام‌جهاني بد ظاهر شديم و مقصرش ما نبوديم. اين تلخي به خاطر نتيجه بازي‌ها نبود ؛ علتش اين بود که ما اين همه زحمت کشيديم و به جام جهاني رسيديم ولي گرفتار يک سري آدم‌‌ها شديم که با ورزش سر و کار نداشتند و آينده خوبي براي ورزش درست نکردند؛ اگرچه اين فرجام، قابل پيش‌بيني بود. همان وقتي که اين دعواها را علم کردند مي‌شد حدس زد چه بر سر ما مي‌آيد. بازيکنان تيم ملي در جام جهاني دچار سرخوردگي شده بودند؛ در حالي که اگر اين اتفاق نمي‌افتاد هدفشان مي‌شد صعود به دور بعد. نگاه و تفکر تيم عوض شد و بعضي از بازيکنان از تفکر حرفه‌اي فاصله گرفتند. بعضي از آنها آماتور رفتار کردند. البته نه همه؛ اما همين چند نفر خواستند از آب گل‌آلود ماهي بگيرند که اين خوب نبود. من فکر مي‌کنم همه اينها نتيجه دعوايي بود که قبل از اعزام تيم در تهران به پا شده بود.
نمي شد آن زمان کاري کرد؟ نمي‌شد اين چند نفر را از تيم کنار گذاشت؟
من خودم تلاش مي‌کردم که فضا را تغيير بدهم، برانکو هم همين طور؛ اما فضا خيلي سخت شده بود. من شش سال در تيم ملي بودم و هيچ حاشيه‌اي نداشت. ما با بازيکنان ارتباط خوب، فوتبالي، منطقي و محترمانه برقرار کرده بوديم و اتفاقات رخ داده موجب شده بود جو تيم به سمتي برود که براي همه ما غريبه بود. همان چند بازيکن هم تا اعزام حرمت نگه مي‌داشتند چون مي‌دانستند بالاي سر تيم شخص دکتر دادکان قرار دارد که يک فوتبالي محترم است؛ اما روزهاي حضور تيم در آلمان قشنگ نبود.
برانکو از وقتي سرمربي تيم ملي بود تا الان که سرمربي پرسپوليس شده چـه تفــاوتي کرده؟
هيچ فرقي نکرده. او يک مربي باهوش و با شخصيت است. من فکر مي‌کنم از نظر اصول مربيگري او نسبت به آن روزها حتي پيشرفت هم کرده است. ما گاهي با هم صحبت مي‌کنيم و در تماس هستيم.
قبول داريد وقتي مربي تيم ملي خارجي مي‌شود، اعتراض‌ها هم فروکش مي‌کند؟
بله. سرمربي تيم ملي اگر ايراني باشد، تعداد بازيکنان پرسپوليس و استقلال را مي‌شمارند و نتيجه‌گيري مي‌کنند که اين فهرست نتيجه تفکر شما بوده؛ اما نمي‌توانند به مربي خارجي بگويند استقلالي يا پرسپوليسي است. زماني بازيکنان تيم ملي ايران از پرسپوليس و استقلال و پاس بودند. مثلا در بازي آسيايي لبنان 20 بازيکن در تيم ملي حضور داشتند. آن موقع سرمربي تيم آقا جلال (طالبي) بود. من آن زمان در تيم ملي نبودم و ليگ را دنبال مي‌کردم؛ اما آن موقع تيم ملي ما از پرسپوليس و استقلال تشکيل شد و فقط يک بازيکن غير از اين دو تيم داشت که فکر کنم از سايپا بود؛ اما زمان ما تيم‌هاي ديگر ليگ هم اضافه شدند بخصوص فولاد که بازيکنان خوبي داشت. وقتي سرمربي خارجي شود، حساسيت‌ها روي فهرست تيم ملي کم مي‌شود.
اجازه بدهيد از تيم ملي فاصله بگيريم. چطور شد در اهواز از ماجراي پرتاب سنگ به سمت شما تا قهرماني ايران رسيديد؟
هفته‌هاي نخست فصل اول حضورم در اهواز بود که آن سنگ پرتاب شد. من بارها به نزديکانم گفتم آن سنگ که به سرم خورد و سرم را شکست، لطف خدا بود چون بعد از آن، همه چيز رنگ عوض کرد و ما 20 هفته نباختيم و از يک تيم بازنده به يک تيم برنده تبديل شديم و سهميه آسيا گرفتيم. فصل بعد از آن هم قهرمان شديم. اين موفقيت نتيجه مديريت خوب آقاي دهکردي بود که سابقه بازي، مربيگري و رياست هيات فوتبال استان و مديريت باشگاهي را در کارنامه داشت و يک فوتبالي تمام عيار بود.
و بعد از اين موفقيت به اصفهان رفتيد.
بله با درخواست دکتر خليليان به سپاهان رفتم و با هم قهرمان ايران شديم؛ اما فصل بعد آقاي دکتر را با تصميمي عجيب جدا کردند. ما در پنج هفته اول 13 امتياز گرفته بوديم که حاج‌صفي به آلمان رفت. دو بازيکن را به‌دليل سربازي از دست داديم دو بازيکن مصدوم شدند، مشکل ITC پادواني و پريرا و خروج آنها از فهرست هم اضافه کرد و در نتيجه غايبان تيم شدند شش نفر. جدا شدن حاج صفي هم به همه اين مشکلات اضافه شد. من راهي نداشتم جز اين که از جوانان استفاده کنم. به تمرين جوانان و اميدها رفتم و چند نفر را به تمرينات تيم بزرگسالان آوردم. رضا اسدي، سرلک، فاضلي، رضا ميرزايي، مهدي اميني و ... همه در آن فصل به تيم بزرگسالان آمدند و حالا در ليگ حضور دارند. اما مشکلات من چيز ديگري بود. آن حمايتي که از طرف باشگاه در اهواز و سال اول سپاهان مي‌ديدم در سال دوم اصفهان نبود. احساس کردم اتفاقاتي دارد مي‌افتد که ممکن است به خود سپاهان آسيب بزند و دودش به چشم تيم و هواداران واقعي‌اش برود چون معتقد بودم هواداران واقعي سپاهان فقط آنهايي نيستند که به ورزشگاه مي‌آيند. من نمي‌خواستم هواداران آسيب ببينند و براي همين توافقي جدا شدم و تا آنجا که کار کرده بودم،حقوق گرفتم.
خيلي‌ها مي‌گويند روزهاي تاريک سپاهان در اين سه سال نتيجه ظلمي است که به حسين فرکي شد. مي‌گويند سپاهان به اين دليل کمر راست نکرد که دل حسين فرکي را شکستند... .
من اين را قبول ندارم چون من براي اين تيم آه نکشيدم. يک روز آقاي مجيد بصيرت به من زنگ زد و گفت يکي در اصفهان روي تخت بيمارستان است و مي‌گويد براي من از فرکي حلاليت بگير. من به آقاي بصيرت گفتم من همان موقع که از سپاهان اصفهان جدا شدم همه چيز را فراموش کردم. کينه‌اي از اين فرد به دل ندارم اگر هم لازم است خودم به اصفهان بيايم و اين را به خودش بگويم. البته عمر اين بنده خدا به دنيا نبود ولي من بخشيدم. من دوست ندارم حتي دشمنم اذيت شود.
حتي از محرم (نويدکيا) هم کينه‌اي نداريد؟
حتي محرم. من معتقدم آدم‌ها اگر خوبي مي‌کنند يا بدي، به خودشان مي‌کنند. انرژي‌هاي مثبت و منفي که ما به دنيا مي‌دهيم به خودمان برمي‌‌گردد. يک سري تهمت‌هايي به من زده شد که هيچ يک صحت نداشت. پول‌هاي کلان و قرارداد آنچناني و ... کذب بودن اينها بعدا ثابت شد. محرم به من بد نکرد به خودش بد کرد.
پس دلتان شکسته.
مگر مي‌شود آدم از اتفاقات بد خوشحال باشد؟ واکنش‌هاي بعدي مهم است. خدا همه ما را مي‌بيند.
حالا در اين روزهاي استراحت به چه چيزي فکر مي‌کنيد؟ اولويت شما براي انتخاب تيم، چيست؟‌
مي‌خواهم تيمي را انتخاب کنم که مجموعه‌اي فوتبالي داشته باشد و سرمربي فقط وظيفه‌اش را انجام دهد نه آن‌که چند وجهي کار کند و مشکلات ديگر هم متوجه او باشد. آن چيزي که در سايپا تمرکز من را گرفته بود همين مسأله بود.
بزرگ‌ترين درسي که از بزرگ‌ترها گرفتيد؟
فقط احترام. آنها فقط آن روزها به من درس نمي‌دادند الان هم از آنها درس مي‌گيرم. حسن آقا حبيبي وقتي مي‌خواهد به خارج از کشور برود که بچه‌هايش را ببيند به من زنگ مي‌زند. البته هر بار وقتي برمي‌گردند من به ايشان زنگ مي‌زنم، اما وقت رفتن ايشان زنگ مي‌زنند در حالي که موظف به اين کار نيستند. وقتي شنيدم حشمت خان (مهاجراني) در دبي جراحي کرده‌اند دو بار به ايشان زنگ زدم هر دوبار طوري با من صحبت کردند که براي زندگي انرژي گرفتم. انگار ايشان از من عيادت کرده باشد. پاسي‌هاي قديم هر ماه يک بار دور هم جمع مي‌شويم. حرف اول اين دورهم‌نشيني فقط احترام است. من از جامعه فوتبال ايران مي‌خواهم اين واژه را جدي بگيرد. اولين مربي من حسين آقا لطفي بودند که الان هم مدرسه فوتبال دارند. وجودشان پر از انرژي است و هر وقت مرا مي‌بينند به من درس مي‌دهند و نصيحتم مي‌کنند. اينها بايد در فوتبال امروز ما پررنگ‌تر شود؛ اما بعضي مواقع کشمکش‌ها، دعواها و توهين‌ها آزارم مي‌دهد.
از آن فردي که در اهواز به شما سنگ زد شکايتي نداريد؟
من بلافاصله بعد از بازي شکايت نکردم چه رسد به الان. فرداي آن بازي وکيل باشگاه گفت شکايتي تنظيم کن چون ما اين فرد را شناسايي کرده‌ايم. من گفتم شکايتي از او ندارم. خانواده‌ام هم اصرار داشتند به تهران برگردم اما به آنها گفتم اتفاق خاصي نيفتاده. مي‌مانم چون اينجا موفق مي‌شوم. روزي که قرار بود جام بگيريم همه اهواز کنار اتوبوس تيم به ورزشگاه غدير رفت. در بازي‌هاي آسيايي تيم هم 50 هزار نفر ايستاده تيم را تشويق مي‌کردند در حالي که در روزهاي ابتدايي حضورم در فولاد، تماشاگران تيم هزار نفر هم نبودند. من اين جمعيت را مردم خوزستان معرفي مي‌کنم نه آن فردي که به من سنگ زد. يک روز در تهران مردي آمد و مي‌خواست دستم را ببوسد که اجازه ندادم. گفت من خوزستاني هستم و نمي‌خواهم دلت از ما چرکين باشد. به او گفتم مردم خوزستان بسيار محترم هستند من ذره‌اي کينه از آنها به دل ندارم.
رضا پورعالي


[ad_2]

لینک منبع