[ad_1]
خبرگزاري آريا - اجازه بدهيد بدون مقدمه و حاشيه وارد متن بشويم. همواره يکي از مهمترين نکاتي که در ساخت سريالهاي تلويزيوني به آن توجه ميشود، اين است که سريالسازي با فيلمسازي به لحاظ اسکلتبندي بسيار تفاوت دارد.
بايد پذيرفت در همه جاي دنيا ساخت سريال فرمولي مجزا از فيلمسازي دارد و الزاما يک فيلم از خوب، سريالساز خوبي نيست و برعکس؛ يک سريالساز خوب فيلمساز خوبي به حساب نميآيد و صد البته اينکه اگر سازنده يک سريال يا فيلم بداند و آگاه باشد که اين تفاوت را در اثر خود لحاظ کند، گل را زده و موفق شده است.
در فضاي جامعه ما هم بيشک تعريف سريال خوب با يک فيلم خوب مجزا از يکديگر است و هرکدام منطق و ريتم و شيوه قصهگويي خود را طلب ميکند که واکاوي کامل اين مهم نياز به يادداشتي مجزا دارد.
با اين پيشفرض ميخواهم به يکي از سريالهايي اشاره کنم که شايد به دليل قرار نگرفتن در باکس زماني مناسب، کمتر از اين منظر به آن نگاه شد.
ديوار به ديوار از آن دست مجموعههايي محسوب ميشود که به دليل استقبال مخاطبان ساخت سري دوم آن در دستور کار قرار گرفت. سامان مقدم را پيشتر به عنوان يک فيلمساز سينما ميشناسيم و حتي اگر بهتر بخواهم بگويم، او يک فيلمساز سينمايي موفق است که با نهنگ عنبر خود نشان داد رگ خواب مخاطب را ميشناسد. اتفاقا آن فيلم هم در دو سري ساخته و توليد شده بود.
سريال ديوار به ديوار مجموعه بينقصي نيست، اما يک ويژگي بسيار مهم دارد که بهزعم من ميتواند آن را از ديگر محصولات متمايز کند و آن چيزي نيست جز اين نکته که سازنده آن با هوشمندي در زمان ساخت اين مجموعه، به اين نکته آگاه بوده که فرمول سريالسازي با فيلمسازي فرق دارد و با فرمول درست رسانه تلويزيون، ساخت مجموعهاش را در دستور کار خود قرار داده است.
ديوار به ديوار به طور کلي با فرمول فيلمهاي موفق مقدم فرق دارد و اين نشان از هوشمندي سازندهاش دارد که متوجه شده زيرساخت يک سريال از چه فرمولي تبعيت ميکند. سري دوم ديوار به ديوار يک طنز موقعيت را در فضايي نهچندان خلوت روايت ميکند که با ذائقه تلويزيوني مخاطب همخواني دارد و طنز تلويزيوني بخوبي در آن رعايت شده است.
شايد اگر بخواهيم موشکافانهتر به اين موضوع بپردازيم، بايد اشاره مستقيم به ريتم و ضرباهنگ فيلمنامه و زمانبندي بازيگران داشته باشيم که بشدت بر پايه يک اثر تلويزيوني است.
موضوع مهم اينجاست که هرگز ريتم فيلمنامه و بازي و ميزانسنهاي يک اثر سينمايي نبايد با يک اثر تلويزيوني مقايسه شود، چرا که هرکدام استانداردهاي خود را دارند و اينجاست که نقد صحيح شکل ميگيرد.
اين مهم در توليدات تلويزيوني و سينمايي کشورهاي صاحب صنعت تصويرسازي، کاملا مشهود است ؛ اما متاسفانه اين قواعد در تلويزيون ما مدتهاست به دست فراموشي سپرده شده و به همين دليل است که سريالهاي ساخته شده بيشتر دفع ميکنند تا جذب و درصد بسيار کمي از مجموعهها به اين قواعد و فرمولهايي که رعايت آن اتمسفر و روح محصول را ايجاد ميکند، توجه دارند.
علت نوشتن اين يادداشت، حداقل براي من از اين منظر مهم بود و مرا وادار به نوشتن کرد که ديوار به ديوار خصوصا در سري دوم خود بشدت پايبند فرمول درست سريالسازي بود و گرچه بيشک نقاط ضعفي هم داشت، اما يک اثر کاملا استاندارد بود که گروه سازنده هم بشدت به آن واقف بودند و همين يکي از وجوه تمايز مهم مجموعه با ساير محصولات حتي در چند سال اخير بود.
ايکاش اين مجموعه ساعت و زمان پخش بهتري داشت تا بهتر ديده شود و ايکاش ساير سريالسازان هم به اين مهم توجه داشته باشند که فرمول سريالسازي در همه جاي دنيا استانداردهاي خود را دارد و بايد آن را فراگرفت.
محمدرضا لطفي
منتقد و کارگردان
[ad_2]
لینک منبع